یاد آن دوران همیشه خوش باد / نمیدانم چرا مرا بردی از یاد
الان هرجا هستی با هرکه هستی / آرزو دارم که همیشه باشی شاد
آدما عادت دارن از هم دیگه بت بسازن / راه صد ساله رو یک ساعته چهار نعل بتازن
وقتی که قدیمی شد ، بگن دیگه خسته شدن / بگن این کهنه شده ، به اون یکی دل ببازن
همیشه آتش عشق را اشک خاموش می کند
چه راحت معشوق عاشقش را فراموش می کند
به لبهایم مزن قفل خاموشی که در دل قصه ای نا گفته دارم
ز پایم باز کن این بند گران را که از این سودا دلی آشفته دارم
جان از سحره خسته ای دارم / دل از غم شکسته ای دارم
بی تو جان رسید به لب / دریاب کز غمت جان خسته ای دارم
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست
دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست
اگر بودی دلم رسوا نمی شد / دوباره چشم من دریا نمی شد
اگر بودی نگاه بی پناهم / میان مردمان تنها نمی شد
دوستت دارم دانم که تویی دشمن جانم ، از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
.: Weblog Themes By Pichak :.